تو چه کرده ای که هنوز از پس از قرنها،نام تو در اهتزاز است و شرح خون تو،تفسیر آیه های نازل نشده خداوند است؟تو چه کرده ای که خروش عاشقانه عارفان از خیال نام تو جان می گیرد و فریاد بیداری بی قراران از طلب عشق تو آغاز می شود؟تو چه کرده ای که سودای سلام بر تو در قلب من غوغا می کند و دلم از تکرار نام تو شور مجنونی آن بالا می گیرد؟
تو چه کرده ای که پیشانی ها در سجاده نام تو به سجده می افتند و قلبها در قنوتهای عاشقانه شان،پیش تو می شکنند؟تو چه کرده ای که آبها سلام تو را سر می کشند و رودها روانی سرمستانه شان را قبله نام تو سیلان می کنند؟تو چه کرده ای که باران بر تو نمی بارد و در خویشتن خویش سوگوار قطره های اشک توست.باران از تو خجالت زده است که آن ظهر نبارید.قطره هایش،اشکهایش،حالا بر زمین تو سوگوارانه فرو می افتند و از شرم در خاک فرو می روند.
تو چه کرده ای که هنوز من،وقتی برای تو می نویسم آن بغضهای پنهانم پیدا می شوند و آفتاب جمال تو را می بینم که با چشمهای شگرفت به زمین نور می پراکنی.تو چه کرده ای که آسمان هم نمی دانم تا کی غروبهاش را به یاد تو سرخ می آراید؟ای مسیح جاودانه من!بی تو بهار نمی آید و لاله داغدار نمی شود! و زمین حجم اندوه را تجربه نمی کند.من بی تو بهانه ندارم،یک حرف عاشقانه ندارم،ساده بگویم،حرفی برای گفتن ندارم!
هنوز بعد از 1400 سال،حسین، نام تو که می آید،اشکها به یادت جاری می شود،کوچه های محله ما به یادت سیاهپوش شده است و هیئتهای زنجیرزنی شبها در خیابانهای جنوب شهر شیراز،به یادت حرکت می کنند و مداحان به یادت مداحی می کنند؛یاد مداح اهل بیت سید جواد ذاکر بخیر.
روز عاشورا تو می دانی که هست
ماتم جانی که از قرنی به است
عاشورا،راز زنده ماندن حقیقت است.براستی که هیچ حادثه ای اندوهبارتر از اندوه عاشورایی در رساندن مفهوم حقیقت به انسان نیست.این حقیقتی روشن است که سوزناکی غمهای عاشورا پایان ناپذیر است.اندوهباری این مصیبت از آنجاست که ناکسان تیر بر خورشیدی می افکندند که او خود نه برای خویشتن که برای همه می تابید حتی بر آنان،آنها که شمشیرهای نادانیشان را بر شعاع نورهای او می کشیدند.
نکته ها در کلام حسین بن علی(ع) به هنگام عزیمت رفته است.حسین به نیکویی تمام می بیند که حق بازیچه میدان سیاست بازان و منافقان زمان شده است،دین ابزار قدرت و اراده تسلط افرادی شده است که هیچ نسبتی با حقیقت آن ندارند.نکته زیبا در قیام حسین این بود که آن بزرگ، قیام عاشورا را نه برای حاکمیت خود[که براستی واجد آن بود]بلکه برای اعتلای کلمه حق آغاز کرد و به پایان رساند.او بارها با دشمن سخن گفت؛اما هرگز ذلت را نپذیرفت."هیهات من الذلة" و بارها پیام خود را قبل از شهادت بیان می کرد.
مرثیه عاشورا،مرثیه دردناک انسان است. پایندگی این سوگ به پایندگی آدمیت است.انسان در سوگ خود می نشیند تا مرثیه از دست رفتن همه کرامت را بسراید و بار دیگر چشم بگشاید و بیدار کند و بیدار بماند که همه ارزشهای انسانی از تیررس نامردی ها در امان باشد.عاشورا تذکره بزرگ اهل حقیقت است.گردش وسماعی است در حریم حرم عشقی آن چنان پاک که هیچ جنون عاشقانه ای به آن نمی رسد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ